ورود پیامبر اکرم (ص) و اصحاب به مکه در سفر حجة الوداع
در سوم ذی حجه سال دهم هجری قمری، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه جمع بسیاری از مسلمانان که بالغ بر صد و بیست هزار نفر بودند، براى اداى مراسم باشکوه حج وارد شهر مکه شدند.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) پس از فراهم آوری تدارکات سفر و امکانات لازم، به همراه دختر گرامی اش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و تمامی همسران خود، در ۲۶ ذی قعده و به قولی در ۲۵ این ماه، از مدینه خارج شد. در این سفر روحانی و به یاد ماندنی، در حدود یکصد و چهار هزار و یا یکصد و بیست و چهار هزار نفر از مسلمانان شرکت نمودند.
آن حضرت، ابودجانه را جانشین خود در مدینه قرار داد و در حالی که بیش از شصت قربانی همراه داشت ابتدا به منطقه ذوالحُلیفه رفت و در مسجد شجره احرام بست و سپس به سوی مکه حرکت نمود.
حضرت علی (علیه السلام) نیز که به همراه یاران خویش به سوی مکه عازم شده بود، یکی از یارانش را جانشین خویش در سپاه تحت فرمانش گذاشت و زودتر از آنان، به سوی مکه حرکت کرد. بدین جهت، چند روز زودتر از یارانش به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) ملحق شد.
حضرت علی (علیه السلام) در نزدیکیهای شهر مکه معظمه، به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) و سایر مسلمانان رسید و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) با دیدن وی بسیار خرسند و خوشحال شد.
به هر روی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) به همراه بستگان نزدیک و اصحاب و یارانش جهت انجام حج و زیارت خانه خدا در آخرین سال حیات با برکت خویش از مدینه عازم مکه مکرمه شد که این سفر در تاریخ اسلام به سفر حجة الوداع معروف گردید.
مهمترین پیام پیامبر خدا در حج خداحافظی
از آنجا که این حج در آخرین سال عمر آن حضرت (صلی الله و علیه وآله) واقع شد و پیامبر در آن با مسلمانان وداع کرد، به حجة الوداع (حج خداحافظی) مشهور است.
رسول اکرم (صلی الله و علیه وآله) پس از هجرت به مدینه، سه بار برای عمره به مکه رفت، اما به گفته مورخان و محدّثان، فقط یک بار در مراسم حج حضور یافت و آن چند ماه پیش از وفاتش بود.
نام دیگر این حج حِجَّةُ البَلاغ است، زیرا آیه تبلیغ در بازگشت از این سفر بر پیامبر نازل شد. از دیگر نامهای این حج، حِجَّةُ الاسلام است، زیرا تنها حجی است که پیامبر در دوره حاکمیت اسلام به جا آورد و مراسم آن طبق آیین اسلام بود.
طرح این مسأله در آن اجتماع عظیم موجب شد که دهها بلکه صدها نفر حدیث غدیر را نقل کنند و علی رغم تلاش فراوان قدرت طلبان قریش برای جلوگیری از نشر فضایل اهل بیت پیامبر و به فراموشی سپردن شخصیت والای علی علیه السلام و محو حدیث غدیر که دلیل قاطع ولایت ایشان بر امت اسلامی بود، در تاریخ باقی بماند و به نسلهای آینده برسد و قدرت طلبان نتوانند اصل حدیث را انکار کنند و به ناچار به تحریف معنوی کلام پیامبر متوسل شده و آن را از معنای مورد نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله منصرف سازند و بر «محبت و دوستی» تفسیر کنند.
بنا به روایت مفصّلی که معاویة بن عمار از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل کرده است پیامبر (صلی الله و علیه وآله) ده سال در مدینه زندگی کرد و به حج نرفت؛ هنگامی که آیه «وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ» (و در میان مردم ندای حج سر ده) [سوره حج، آیه ۲۷]نازل شد، رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) اعلام کرد که امسال به حج میرود. ساکنان مدینه و روستاها و بادیه نشینان، در مدینه گرد آمدند تا با پیامبر (صلی الله و علیه وآله) راهی حج شوند. به قول برخی چهار شب و به قول برخی دیگر پنج شب از ذیعقده سال دهم مانده بود که پیامبر (صلی الله و علیه وآله) از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و در میقات، آداب احرام را به مردم آموخت.
حج؛ فرصتی استثنایی
پیامبر صلی الله علیه و آله علاوه بر آنکه فریضه حج را به عنوان بزرگترین و گستردهترین فریضه الهی به مسلمانان آموخت و برای همیشه مجد و عظمت امّت اسلامی را در پرتو برپایی حج تأمین نمود. از فرصت حج ـ که پرشکوهترین اجتماع سالیانه امت اسلامی به شمار میآید ـ به عنوان فرصتی استثنایی و بی بدیل بهره فراوانی برد.
پیامبر صلی الله علیه و آله به امتش آموخت که چگونه باید از فرصت طلایی ـ که خداوند سبحان به برکت خانه خویش و تشریع حج فراهم ساخته ـ استفاده کرد و باید در این مکان و در موسم حج «زندگی توحیدی» به تمرین پرداخت و پس از بازگشت به شهر و دیار خود آن را در اقصی نقاط جهان تحقق بخشید. به خصوص که در میان مجموع سخنان حضرت، «میراث گران قدری» از وصایای پایانی ایشان به چشم میخورد و معمولاً سخنان پایانی شخصیتهای بزرگ تاریخ، گهربارترین و ارزندهترین یادگارهای آنهاست.
مهمترین پیام حَجّة الوداع
از مهمترین مسائل حجّة الوداع، که در راه بازگشت در غدیر خم انجام گرفت، ایفای آخرین مأموریت الهی؛ یعنی نصب علی بن ابی طالب علیه السلام به سمت ولایت بر امت از سوی پیامبر بود. مأموریتی که با همه رسالت بیست و سه ساله آن حضرت برابری میکرد. قرآن عدم ابلاغ آن را به معنای عدم تبلیغ رسالت پیامبر میشمارد؛ یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ. (مائده: ۶۶)
چنان که ابلاغ این پیام از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله را «مُکمل دین» و «متمم نعمت الهی» میداند؛ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الاْءِسْلاَمَ دِینا. (مائده: ۳)
پیامبر در حضور دهها هزار نفر، مأموریتش را انجام داد و از فرصت اجتماع حجاج بیت اللّه الحرام بهترین استفاده را نمود.
اهمیت مأموریت ایجاب میکرد که در حضور جمعیتی عظیم ابلاغ گردد تا اتمام حجتی بر همگان و نیز کسانی باشد که تمام تلاش خود را برای عقیم گذاشتن تحقق مسأله ولایت و جانشینی پیامبر به کار بردند. طرح این مسأله در آن اجتماع عظیم موجب شد که دهها بلکه صدها نفر حدیث غدیر را نقل کنند و علی رغم تلاش فراوان قدرت طلبان قریش برای جلوگیری از نشر فضایل اهل بیت پیامبر و به فراموشی سپردن شخصیت والای علی علیه السلام و محو حدیث غدیر که دلیل قاطع ولایت ایشان بر امت اسلامی بود، در تاریخ باقی بماند و به نسلهای آینده برسد و قدرت طلبان نتوانند اصل حدیث را انکار کنند و به ناچار به تحریف معنوی کلام پیامبر متوسل شده و آن را از معنای مورد نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله منصرف سازند و بر «محبت و دوستی» تفسیر کنند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خود درباره ابلاغ این پیام در این مرحله میفرماید: جبرئیل در مسجد خیف بر من نازل شد و امر کرد که علی را به ولایت بر مردم برگزینم، خداوند مرا به رسالتی برانگیخت و ترسیدم با ابلاغ این مأموریت مرا تکذیب کنند، چون به عهد جاهلیت نزدیک اند، چگونه بر آنان خبر دهم که پسر عمویم ولیّ شماست تا این که دستور الهی رسید که در این مکان حتما باید این پیام را ابلاغ کنی و هشدار داد که اگر ابلاغ نکنم مرا مجازات خواهد کرد و از بیم مردم مرا ضمانت کرد؛ و بر من وحی نمود که یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ....
نام دیگر این حج حِجَّةُ البَلاغ است، زیرا آیه تبلیغ در بازگشت از این سفر بر پیامبر نازل شد. از دیگر نامهای این حج، حِجَّةُ الاسلام است، زیرا تنها حجی است که پیامبر در دوره حاکمیت اسلام به جا آورد و مراسم آن طبق آیین اسلام بود.
سپس از آنان بر ابلاغ پیامهای مهم رسالتش؛ توحید و رسالت خویش و نیز بهشت و جهنم و قیامت اقرار گرفت، آنگاه ثقلین را سفارش نمود؛ ثقل اکبر و ثقل اصغر و در مورد یک توضیح داد که ثقل اکبر، قرآن و ثقل اصغر، اهل بیت من است. از آنان درباره ولایت خویش اقرار گرفت، سپس علی بن ابی طالب را به ولایت برگزید.
منابع:
سایت ویکی شیعه
سایت مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.